حضرت قاسم بن الحسن (ع) از شهدای والا مقام عاشوراست . با آنکه در بهاران زندگی بود و در حدود سیزده سال از عمر شریفش گذشته بود، همتی بس بزرگ داشت. در عظمت روحی آن قهرمان نوجوان ، همین بس که در تعریف مرگ در راه حق و شهادت فرمود:« شهادت، شیرین تر از عسل است .» و در میدان اقدام و عمل نیز چون پروانه ای پاکباخته به دور شمع وجود امام حسین (ع) می چرخید و می گفت : تا زمانی که من زنده ام و شمشیر در دست دارم، عمویم هرگز کشته نخواهد شد.
با این حال، داستانی درباره ی قاسم (ع) مبنی بر عقد کنان ایشان با دختر امام حسین (ع) ساخته شده است که با هیچ توجیهی معقول به نظر نمی رسد و بیشتر به افسانه شبیه است تا به واقعیت.
برای اولین بار تنها در تصور ملا حسین کاشفی (متوفای 910 ق) است که این عروسی و عقدکنان برگزار می شود. پس از وی نیز فخر الدین طریحی (متوفای 1085 ق) این قصه را از فارسی به عربی ترجمه می کند [1] و از اینجا به بعد است که این قصه در میان عربها نیز شهرت می یابد و کشورها و شهرهای شیعه نشین را یکی پس از دیگری در می نوردد و بر سر زبانها می افتد.
اما امروزه دیگر برای همگان روشن است که این داستان بی اساس و ساختگی است؛ پس ما نیز نیازی به بحث و بررسی نمی بینیم و تنها به نقل دیدگاه چند دانشمند شیعی در این باره بسنده می کنیم :
1- حاج میرزا حسین نوری طبرسی( 1320- 1245ق) معروف به « محدث نوری » و « خاتمة المحدثین » می نویسد : از آن رقم اخبار موهونی که علما از آن روی گردانده اند ، یکی هم قصه ی عروسی قاسم است که قبل از روضه ی کاشفی در هیچ کتابی دیده نشده. از عصر شیخ مفید تا آن عصر که بحمدالله مؤلفات اخبار ایشان (کتابهایی که توسط علمای شیعه در اخبار و احادیث نوشته شده) در هر طبقه، فعلا موجود است و ابداً اسمی از آن (قصه ی عروسی قاسم) در آن کتابها برده نشده است. [2]
چگونه می شود قضیه ای به این عظمت و آشکارا ، محقق باشد و به نظر تمام این جماعت علما نرسیده باشد حتی مثل ابن شهرآشوب که تصریح کرده اند که هزار جلد کتاب مناقب نزد او بود؟!
مرحوم محدث نوری سخنی نیز درباره ی حجله ی قاسم دارد، حجله ای بی اساس که در زمان قاجاریه ساخته بودند، که برای تکمیل سخن جا دارد آورده شود : جوان ناکام، قاسم (ع) را آن همه درباره ی تاریخ زندگانیش ظلم کردند، بس نبود که حال او را از جوار عم اکرم و سایر اعمام و عمو زادگان و برادران بیرون بردند؟! ای احمق کذاب، حال که این ظلم را به آن شهید مظلوم کردی، پس محل دفنش را معلوم کن که در آنجا زیارتش کنند؛ مثل بسیاری از مکانها که نسبت دهند به بزرگان و اصلا، اصلی ندارد ... به هر حال این کذاب بی شرم کاش جایی را معین می کرد که اگر از او بپرسند که قبر آن مظلوم کجاست، نشان دهد. سبحان الله! حضرت با دست مبارک، جسد پاره پاره ی قاسم را در بغل می گیرد و می آورد پهلوی جسد علی اکبر می گذارد. همراه باقی شهدای اهل بیت در یک خیمه جای می دهد و شیخ مفید در ارشاد می فرماید: همه ی شهدای اهل بیت در شهادتگاه امام حسین (ع) و زیر پای آن حضرت، دفن شده اند... مگر عباس بن علی (ع) که جدا از شهدای بنی هاشم دفن شده است. با این حال، این بی انصاف آن جسد شریف را [درخیالش] برداشته، نمی دانم به کجا برده؟ برای چه برده؟ آن مظلوم با او چه کرده بود که با او چنین کرده؟ و احمق تر از او کسانی هستند که این اراجیف می خوانند و ابدا ملتفت نیستند. و علاوه بر آنکه در آن محضر انور، به آواز بلند چنین دروغ مستهجن می گویند، غالبا معتقدند که این کلمات از اجزای زیارت است و این خود بدعتی است در دین، و خیانتی است در شریعت حضرت محمد (ص).[3]
2- متفکر شهید استاد مرتضی مطهری می گوید : در همان گرما گرم روز عاشورا که می دانید مجال نماز خواندن هم نبود، امام نماز خود را خواند و باعجله هم خواند؛ حتی دو نفر از اصحاب آمدند و خودشان را سپر قرار دادند که امام بتواند این دو رکعت نماز خوف را بخواند، و تا امام این دو رکعت نماز را خواند این دو نفر در اثر تیرهای پیاپی که می آمد، از پا درآمدند. مجالی برای نماز خواندن به اینها نمی دادند؛ ولی گفته اند: در همان وقت امام فرمود: حجله ی عروسی را بیندازید! من می خواهم عروسی قاسم با یکی از دخترهایم را در اینجا، لااقل شبیه آن هم که شده، ببینم؛ من آرزو دارم. آرزو را که نمی شود به گور برد!
در صورتی که این در هیچ یک از کتابهای تاریخی معتبر نیست و اصل قضیه صد درصد دروغ است . [4]
3- ذبیح الله محلاتی عسکری ، نویسنده ی تاریخ سامرا و ریاحین الشریعه ، می نویسد : چندان که کتابهای معتبر و روایتهای قابل اعتماد را سیر کردم، اثر و اطلاعی از این عروسی به دست نیاوردم و این مطلب در آثار مثبته و کتب معتبره وجود ندارد و شکی نیست که فاطمه بنت الحسین، زوجه ی حسن مثنی بود و شوهرش در کربلا حاضر بود. چگونه ممکن است این نقل اصلی داشته باشد، حال آنکه در کربلا دختر دیگری، به نام فاطمه، از امام حسین علیه السلام نبوده است. [5]
4- عبدالرزاق موسوی مقرم می نویسد: هر چه در عروسی قاسم می گویند، نادرست است؛ چرا که قاسم به سن بلوغ نرسیده بود و هرگز نص صحیحی نیز در این باره از مورخان وارد نشده است. اما شیخ فخر الدین طریحی با آن عظمت و جلالت در علم، امکان ندارد که چنین داستانی را نوشته باشد و بر کسی روا نیست که در حق او این خرافه را تصور کند. در کتاب او، منتخب، دست برده اند و این افسانه را داخل آن کرده اند؛ طریحی آن کس را هیچ وقت نخواهد بخشید. [6]
پژوهشگران زیادی عروسی قاسم را رد کرده اند ، که ما به دلیل اطناب سخن نام آنها را ذکر نمی کنیم .
پی نوشتها
1- المنتخب للطریحی، صص 374 -373 ، نجف، الحیدریه، 1379 ق
2- لؤلؤ و مرجان، ص 101- 100
3- تحریف شناسی عاشورا و تاریخ امام حسین (ع) ، محمد صحتی سردری ، انتشارات امیرکبیر ، ص 184
4- حماسه ی حسینی، ج 1، ص 28
5- فرسان الهیجاء، ذبیح الله محلاتی، ج 2، ص 31
6- مقتل الحسین علیه السلام للمقرم، ص 264